- نویسنده:علی رضا کی شمس
- تاریخ:شنبه 91/4/17
- عنوان موضوع:
ای وای ... بر اسیری ... کز یاد رفته باشد
آه از دمی... که تنها... با داغ او... چو لاله
در خون نشسته باشم... چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه ... از بیستون ... نیامد
شاید ...به خواب شیرین ... فرهاد ... رفته باشد
خونش به تیغ حسرت... یارب... حلال بادا
صیدی که از کمندت... آزاد... رفته باشد
از آه دردناکی... سازم خبر... دلت را
روزی که کوه صبرم... بر باد... رفته باشد
رحم است ... بر اسیری ...کز گرد دام زلفت
با صد ... امیدواری ... ناشاد ... رفته باشد
شادم ... که از رقیبان ... دامن کشان ... گذشتی
گو...مشت خاک ما هم ... بر باد ... رفته باشد
پر شور ... از حزین است ... امروز... کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد... فرهاد رفته باشد
در دام مانده باشد... صیّاد رفته باشد