- نویسنده:علی رضا کی شمس
- تاریخ:سه شنبه 90/12/23
- عنوان موضوع:
بی تو اینجا نا تمام افتاده ام
پخته ای بودم که خام افتاده ام
گفته بودی تا که عاقلتر شوم...
آه ، می خواهی مگر کافر شوم !!
من سری دارم که می خواهد کمند....
حالتی دارم که محتاجم به بند...
کاشکی در گردنم زنجیر بود!!
کاشکی دست تو دامنگیربود
من جهان را زیر وبالا کرده ام
عشق خود را در تــــــو پیدا کرده ام
من دگر از هر چه جز (دل)... خسته ام
عهد یاری.. با دل دل بسته ام
بر لب تو خنده ی مجنونی ام
خنده ی تو رنگی از دلخونیم !!!