سفارش تبلیغ
صبا ویژن





باور میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

واژه ها آکنده از دردند ، باور میکنی ؟

 
شعر ها خاکستر سردند ، باور میکنی؟

 


اولش وقتی من از عشق تو میگفتم ، هنوز


عشق را باور نمیکردند ، باور میکنی؟

 


روز ها کوتاه شد ، شب درد بی درمان گرفت


جغد ها از ترس شب مردند !، باور میکنی ؟

 


گله ها بعدش به این آوارگی راضی شدند


گرگ ها را بره ها خوردند ! باور میکنی؟

 


باد پاییزی به گوش یک درخت پیر گفت


برگهایت بر نمیگردند ، باور میکنی؟

 


آخرش وقتی من از عشق تو ویران میشدم


گرگها هم گریه میکردند ، باور میکنی؟






به که باید دل بست؟

به که باید دل بست؟؟؟؟؟
به که
باید دل بست؟؟؟
به که شاید دل بست؟؟؟؟
سینه ها جای محبت، همه از کینه پر است!!!
هیچ کس نیست که فریاد پر از مهر تو راگرم، پاسخ گوید!!!!!
نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمرقدمی، راه محبت پوید!!!!!!!
به که باید دل بست؟؟؟؟؟
به که شاید دل بست؟؟؟؟؟
نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد... نقشه ی شیطانی ست!!!!!
از وفا نام مبر......
آنکه وفا خوست کجاست؟؟؟؟؟؟
ریشه ی عشق فسرد...واژه دوست گریخت...
سخن از دوست مگو،!!!!!
عشق کجا؟؟؟؟؟
دوست کجا؟؟؟؟
دست گرمی که ز مهربفشارد دستت، در همه شهر مجوی!!!!
گل اگر در دل باغ به تو لبخند زند بنگرش... لیک مبوی!!!!!
لب گرمی که ز عشق ننشیند به لبت به همه عمر مخواه!!!!
شاخه عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست....
به که باید دل بست؟؟؟؟؟
به که شاید دل بست؟؟؟؟
«خویش» در راه نفاق!!!!!!!!!!!!!
«دوست» در کار فریب !!!!!!!!!!!
«آشنا» بیگانه!!!!!!!!!!!!!!






آآآآّّّّّّّآآآآآآآآآآآآآآآآ

 

 

زندگی بی معنی است

 



بهر آن محکومی که سحرگاه سر دار فنا خواهد بود

زندگی بی معنی است

بهر آن مرغک در بند که صیاد پس از باد خزان، قفسش بگشاید

زندگی بی معنی است

بهر آن عاشق دل ختسته که در بستر مرگ ، دلبرش می آید

زندگی بی معنی است

بهر آن گمشده دشت که از فرط عطش ، بی رمق افتاده

وز پس ابر کبود ، ماه بر دیده او می خندد

زندگی بی معنی است

بهر آن مفلس بیچاره که از فرط نیاز ، بهر نان شب خود محتاج است

زندگی بی معنی است

بهر آن مادر ماتم زده ای ، که سر کشته فرزند به دامان دارد

زندگی بی معنی است

پهر آن تازه عروسی که برایش ، خبر مرگ برادر آرند

زندگی بی معنی است

بهر من کز پی عمری که دویدم به ره عشق و خیال

زان همه قال و مقال

هیچ در دست ندارم ، به جز اندوه و ملال

وز پی هر نفسی

می دوم سوی زوال می دوم سوی زوال






بالاخره تمام می شود.....

 

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود|!!!!!!
||||!!!درست می شود!|!!!!!!

اگر هم نشد به جهنم...

تمام می شود...

بالاخره تمام می شود...!!!






رو به تو سجده میکنم.....

رو به تو سجده میکنم          دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردمت          مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم          نماز من نماز نیست

مرا به بند میکشی            از این رها ترم کنی

زخم نمیزنی به من          که مبتلا ترم کنی

از همه توبه میکنم          بلکه تو باورم کنی

 

قلب من از صدای تو          چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من          کنار تو سلوک شد

عذاب میکشم ولی          عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی          شکنجه اشتباه نیست!!!!

 




   1   2      >


اخرین مطالب

سوسا وب تولز

کد موسیقی برای وبلاگ